عشق چیست
|
به تو میاندیشم
به تو کز گریة من میخندی
به نگونبختی خود به دل سادة خویش به هما شب که میگفتی
عهد و پیمان من وتو همچنان روح به سوی ابدیت دارد به هما شب که تو ز باغ گل یاس شعر میگفتی
[ چهارشنبه 90/3/18 ] [ 2:18 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
تمامِ شهرِ دلم زیرِ گامهای تو بود که چشمهای تو آغازِ ماجرای تو بود
تو رازهای مرا کوچه کوچه می دیدی وکنجکاویِ تو، رازِ چشمهای تو بود..
میانِ قابِ تنم، پشتِ این نقابِ ظریف چه بود ؟، عکسِ عقابی که در هوای تو بود!
بفکرِ صیدِ تو بودن چه جراتی می خواست برای من که دلم طعمه ای برای تو بود
کسی شبیه من آسان ز درد قصه نگفت در آن زمان که دلم سخت مبتلای تو بود
همیشه چشمِ دلم محوِ دیدنت می شد همیشه گوشِ دلم در پیِ صدای توبود
خوشا به آینه ها چونکه با تو شکلِ تو اند خوشا به پیرهنت، جامه ای که جای تو بود
-که رنگِ آبیِ دریای عشق بود و دلم اسیرِ کشتیِ گیسویِ دلربای تو بود..
خدایِ تو به من عاشق نبود چون تو، ولی امید من همه بر بخشش خدای تو بود..
نگو پِیَ ت ندویدم که پا نداد و نشد که خطِّ فاصله دنبالِ ردِّ پای تو بود
هنوز در دلم از حسرتت نشانی هست کز ابتدا دلِ من در پیِ وفای تو بود..
.. تو ابتدای غزلهایِ وصلِ من بودی اگرچه مُهر جدایی در انتهای تو بود [ چهارشنبه 90/3/18 ] [ 2:16 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
با تو شروع می کنم ، با تو به را زمی رسم با عطـش لبـان تو ،من به فــــراز می رسم با تو شروع می کنم،با تو بهنـاز می رسم با تو که در بر ِ منی ،من بهنیــاز می رسم با تو شروع می کنم،مست ِ شبانه می شوم با تو و در کنار ِتو،من چو شـراره می شوم با تو شروع می کنم،با تو تمــــام می شوم با تو به انتهای خود ، وصل ِمــــدام می شوم [ چهارشنبه 90/3/18 ] [ 2:13 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
25 دی 89 - 16:53
|
این قفسه سینه که می بینی یه حکمتی داره .
خدا … دل آدمو از دریا گرفت و دوباره گذاشت تو سینش .
آدم دوباره آدم شد .
خدا دیگه کم کم داشت عصبانی میشد .
این بار سرشو که بالا کرد یه دل که داشت هیچی با صد دلی که نداشت عاشق آسمون شد .
نه دیگه … خدا گفت … این دل واسه آدم دیگه دل نمی شه .
خدا این بار که دل رو گذاشت سرجاش بس که از دست آدم ناراحت بود یه قفس کشید روش که دیگه آها ، دیگه … بسه .
آدم که به خودش اومد دید ای دل غافل … چقدر نفس کشیدن واسش سخت شده .
روزها و روزها گذشت و آدم با اون قفس سنگین خسته و تنها روی زمین سفت خدا قدم می زد و اشک می ریخت .
ولی خدا دلش واسه آدم نسوخت که .
خدا ازون بالا همه چی رو نیگا می کرد .
همون تیکه استخون یواش یواش شکل گرفتو شد و یه فرشته .
آدم که چشاشو باز کرد اولش هیچی نفهمید
دستشو برد گذاشت روی دلش همونجا که استخونشو کنده بود .
خدا ازون بالا فقط نیگا می کرد با یه لبخند رو لبش .
آدم فرشته رو بغل کرد . [ شنبه 90/2/31 ] [ 11:33 صبح ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
7 اسفند 89 - 20:48
|
softly d leaves of memories wil fal, i"ll pick them up & gather them all, coz 2day, 2moro & til my life is through i"ll cherish having sum1 like u! برگ های خاطره ها به آرامی میریزن و من بلندشون میکنم و اونها رو گرد هم میارم چون امروز، فردا و تا وقتی که زندگی من ادامه داره بخاطر داشتن شخصی مثل تو خوشحال خواهم بود
I m on a mission: Misson 2 avoid u, 2 forgetu, 2 get rid of u, 2 not 2 talk 2u or meet u, in short.... MISSION IMPOSSIBLE!! من در یک ماموریتم ماموریتی برای دوری از تو ماموریتی برای فراموش کردنت و فرار کردن از دستت که باهات صحبت نکنم و تورو نبینم در یک کلام : ماموریت غیر ممکن!!!
D smallest word is I, the sweetest word is LOVE and the dearest person in the world is U. tats y I Love You.. i (من) کوتاه ترین کلمه ی دنیاست شیرین ترین کلمه ی دنیا عشقه (LOVE) و عزیز ترین شخص در دنیا تو هستی(you) واسه همینه که دوست دارم(I love you)
Dear O Dear, ur not near but i can hear dont get fear Ur memories r here liv wid cheer no more tear and ur mine forever! عزیزم تو نزدیک من نیستی اما میتونم بشنوم: هرگز نترس خاطره هات اینجا هستن با شادی زندگی کن دیگه اشک نریز چون تو همیشه مال منی
Q:Wat is luv? * * * * A:Luv is wen sum1 breaks ur heart n d most amazing thing is tat u still luv them wid every broken piece...! سوال : عشق چیه؟ جواب : عشق یعنی وقتی که یه نفر قلب تورو میشکنه و حیرت انگیزه که تو هنوز با قطعه قطعه ی قلب شکستت دوستش داری!!
[ شنبه 90/2/31 ] [ 11:24 صبح ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
[ طراح قالب : آیسان ] [ Weblog Themes By : aysan] |