عشق چیست
|
نزدیک می شوی به من فرسنگها درمن فرو می روی در من خانه می کنی در من حضور می یابی لحظه به لحظه هرجا و هر کجا توی انگشتهایم جاری می شوی سطرسطرخاطراتم را می نگاری روی لبم می نشینی خنده می شوی حرف می شوی دلم که می گیرد ازچشمهایم می باری کیستی؟ کیستی تو ؟ کیستی تو که این همه در من می تابی بی آنکه کاسته شوی بی آنکه غروب کرده باشی کیستی؟ کیستی تو که این همه سزاوار حرفهای عاشقانه ای کیستی تو که دیدنت زندگی رفتنت مرگ است در من بمان از هنوز تا همیشه [ یکشنبه 90/8/15 ] [ 5:57 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
[ سه شنبه 90/8/10 ] [ 1:43 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
[ سه شنبه 90/8/10 ] [ 1:36 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
آغوش وا کن تا پناه من سقف بلند آن بغل باشد بگذار تا در چشم عابرها این شعر شعری مبتذل باشد
از تیره روزی تلخ می آیم .از شوره زار چشمهایی گرگ تا رنگ چشمان غزلریزت زهر مرا طعم عسل باشد
تو مهر چشمان مرا دریا... تو مهر لبهای مرا لبخند... من خواستم تا بر جهاز من یک بیت ناب از هر غزل باشد
ما زیر سقف آسمان بیدار.ماروی فرش ابر میخوابیم باشد که مثل لیلی و مجنون این عشق هم ضرب المثل باشد
گفتند: ((قانون است)). اما نیست حکم جدایی توی چشمانت حتی اگر در چشم این مردم این راه تنها راه حل باشد.. [ سه شنبه 90/8/10 ] [ 1:34 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
[ سه شنبه 90/8/10 ] [ 1:32 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : آیسان ] [ Weblog Themes By : aysan] |