عشق چیست
|
برام دعا کن عشق من همین روزا بمیرم
آخه دارم از رفتن بد جوری گر می گیرم دعا کن که این نفس تموم شه تا سپیده کسی نفهمه عاشقت چی تا سحر کشیده این آخرین باره عزیز دستامو محکمتر بگیر آخه تو که داری میری به من نگو بمون نمیر گاهی بیا به باغ سبز درش بروت بازه هنوز من با تو سوختم نازنین باشه برو با من نسوز اگه یروز برگشتی و گفتن فلانی مرده بدون که زیر خاک سرد حس نگاتو برده [ شنبه 90/8/7 ] [ 9:40 صبح ] [ آیسان ]
[ نظر ]
، آقای عشق و احساس کلام و احساستون اینقدر زیباست و دل نشین که نمی تونم ازش بگذرم... قاصدکن م [ شنبه 90/8/7 ] [ 9:38 صبح ] [ آیسان ]
[ نظر ]
گاه می خواهم فرار کنم از تو، از خودم اما به کجا؟ هوا هم بوی تو را میدهد یک، دو، سه... نفس را در سینه حبس میکنم چشمانم را میبندم پلک هایم را محکم میفشارم تصویر تو لحظه به لحظه پررنگتر میشود بوی تو در سرم میپیچد مست میشوم دستانم را به زاویه نود از بدنم باز میکنم میچرخم، میچرخم، میچرخم بر مدار زمین برخلاف عقربههای ساعت مست میشوم... گیج میخورم انگار نفس را با تو یکجا بلعیدهام یک، دو، سه... آه میکشم معلق میشود یادت... و عطرت یکجا در هوا مست میشود [ شنبه 90/8/7 ] [ 9:35 صبح ] [ آیسان ]
[ نظر ]
تاب می خورم [ دوشنبه 90/8/2 ] [ 1:55 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟ خوش خبر باشی ، اما ،اما گرد بام و در من بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس برو آنجا که تو را منتظرند قاصدک در دل من همه کورند و کرند دست بردار ازین در وطن خویش غریب قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می گوید که دروغی تو ، دروغ که فریبی تو. ، فریب قاصدک هان ، ولی ... آخر ... ای وای راستی ایا رفتی با باد ؟ با توام ، ای! کجا رفتی ؟ ای راستی ایا جایی خبری هست هنوز ؟ مانده خکستر گرمی ، جایی ؟ در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟ قاصدک برهای همه عالم شب و روز در دلم می گریند [ دوشنبه 90/8/2 ] [ 1:54 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : آیسان ] [ Weblog Themes By : aysan] |