سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشق چیست
 
قالب وبلاگ
حق داری نشناسی
دلباخته ای را که جوانی اش را در آینهء سکوت تو شکست.

من هستم...

در دیدگانم بنگر...

دیگر تو در آن نیستی.

باورت می شود ؟

دلباخته تو را در سفر جا گذاشت.

همان طور که تو من را در دیروزت رها کردی.

بیا...

دوباره بنگر...

شاید بشناسی...

من هستم

[ دوشنبه 90/5/17 ] [ 2:5 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]


میگم این روزا چرا همه چی یه جوری شده؟


آدما چه بد شدن..... یه چیزایی رو میبینم که......


دیروز یکی دلشو به حراج گذاشته بود...؟ باورت میشه؟


میگفت ازش خسته شدم....اذیتم میکنه.....اشکمو درمیاره.....


نمیذاره نفس بکشم..!! اینا هم شد دلیل...؟


منکه هرچقدر دلم اذیتم کنه حراجش نمیکنم.....


هرچقدر هم دلتنگ باشم بازم اینقدر خاطرات دارم که.....


راستی همین دیروزی میگفت خاطراتمو هم اتیش زدم...یه سریش هم ریختم توی جوی آب....


وااااااااااااااااااااااااااای چه ادمایی پیدا میشنا......


[ پنج شنبه 90/5/13 ] [ 5:34 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]

تنها نگاهم به پایان جاده که به
تو میرسم و تو را در آغوش خود میگیرم بود!
تو که رفتی من مانند ساحلی بودم که
در کنار دریای پر از عشق منتظر امواج محبت تو
بودم!وقتی تو رفتی ، نام سفر برایم یک کاووس وحشتناک شد
و دیگر از هر چه سفر بود
نفرت داشتم!تو که رفتی قلمم بر روی کاغذ خیسم
تنها از دوری و از رفتن تو مینوشت!
وقتی تو رفتی هر زمان که پرستوها بر فراز
آسمان دلم پرواز میکردند به آنها می گفتم
سلام عاشقانه مرا به تو برسانند
و روزی تو را همراه با خود بیاورند.


[ دوشنبه 90/5/10 ] [ 6:8 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]
وقتی کسی رو دوست داری حاضری جون فداش کنی



حاضری دنیا رو بدی فقط یک بار نگاهش کنی



به خاطرش داد بزنی به خاطرش دروغ بگی



رو همه چیز خط بکشی حتی رو برگه زندگی



وقتی کسی تو قلبته حاضری دنیا بد باشه



فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه



قید تمومه دنیا رو به خاطره اون میزنی



خیلی چیزا رو میشکنی تا دل اونو نشکنی



حاضری بگذری از دوستای امروز و قدیم



اما صداشو بشنوی...

[ یکشنبه 90/5/9 ] [ 12:7 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]

عاشقانه

به تو عادت کرده بودم ای به من نزدیک تر از من ای حضورم از تو تازه ای نگاهم از تو روشن به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگی به شبنم مثل عاشقی به غربت مثل مجروحی به مرهم لحظه در لحظه عذابه لحظه های من بی تو تجربه کردن مرگه زندگی کردن بی تو من که در گریزم از من به تو عادت کرده بودم از سکوت و گریه شب به تو حجرت کرده بودم با گل و سنگ و ستاره از تو صحبت کرده بودم خلوت خاطره هامو با تو قسمت کرده بودم خونه لبریز سکوته خونه از خاطره خالی من پر از میل زوالم عشق من تو در چه حالی


[ یکشنبه 90/5/9 ] [ 12:4 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]
<      1   2   3   4      >
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کد قفل راست کلیک