عشق چیست
|
دیشب به تمام اشک صورت من باغ دلم چه آب دادم باشکوه ز داغ رفتن تو اندوه دلم جواب دادم بنوشته زدم به آرزو ها دیشب گل خاطرات عشقت چیدم و زدم به تار مو ها بنشین و دمی ستاره ام شو یکدم به خدا بیا و بنگر یا مونس قلب پاره ام شو بنشین به صفای عهد رفته تا بازبه دل زنم دروغی عشقت به خدا ز دل نرفته [ چهارشنبه 90/12/17 ] [ 10:36 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
عروسک من، چهل گیس نیست، لباسش هم آبی نیست، توی رختخواب مخمل هم نخوابیده! یک پایش شکسته، یک چشمش هم درآمده، موهایش هم ژولیده تر ازمن است! اصلن ، عروسک نیست! اما ،من دوستش دارم ، چون یادگار بچگی های من است ، یادگار شیطنتهای پاک و معصومانه من است ، وحالا سنگ صبور دلتنگی های من... عروسکم، ببین ، ببین چقدربزرگ شده ام، ببین چقدر شکسته شده ام، شناختی مرا ؟
من همان......... چقدر غریب به من نگاه می کنی !
عروسکم، باردیگر بامن حرف بزن، آخر من با تو خاطره ها دارم عشق من نیستی تا ببینی [ چهارشنبه 90/12/17 ] [ 10:33 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
مرا در آغوش بگیر! آن هنگام که هراسان از کابوس تنهایی، به تو پناه می آورم... مرا در آغوش بگیر! ای بهترین... و بدان، آغوشت گرم ترین آشیان است برای دل تاریک و سردم... مرا در آغوش بگیر! تا بدانی تمام وجودم نام تو را فریاد می زند. و در سکوتم با تو نجواها دارم... مرا در آغوش بگیر! که آغوشت آرامش است. تمام این آرامش را نثار م کن... مرا در آغوش بگیر! تا طعم ارغوانی بوسه ام را به تو بچشانم و با نگاهم شعر باران برایت بسرایم... مرا در آغوش بگیر! تا شکوفه عشق جوانه [ دوشنبه 90/12/8 ] [ 10:54 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
به من تکیه کن ... به من تکیه کن ! من تمام هستی ام را دامنی می کنم تا تو سرت را بر آن نهی ! تمام روحم را آغوشی می سازم تا تو در آن از هراس بیاسایی ! تمام نیرویی را که در دوست داشتن دارم ، دستی می کنم تا چهره و موهایت را نوازش کند! تمام بودن خود را زانویی می کنم تا بر آن به خواب روی! خود را ، تمام خود را به تو می سپارم تا هر چه بخواهی از ان بیاشامی ، از آن بر گیری ، هر چه بخواهی از ان بسازی، هر گونه بخواهی باشم ! از این لحظه مرا داشته باش ! [ دوشنبه 90/12/8 ] [ 10:52 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
[ دوشنبه 90/12/8 ] [ 10:51 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : آیسان ] [ Weblog Themes By : aysan] |