عشق چیست
|
|
|
![]() آشناهای غریب همیشه زیادند آشناهایی که میایند و میروند آشناهایی که برای ما آشنایند ولی ما برای آنها... نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود که همه روزی آشنای غریب میشوند یکی هست ولی نیست یکی نیست ولی هست یکی میگوید هستم ولی نیست یکی میگوید نیستم ولی هست و در پایان همه بودنها و نبودنها تازه متوجه میشوی که: یکی بود هیشکی نبود این است دردی که درمانش را نمیدانند و ما هم نمیدانیم که آن یکی که هست کیست و آن هیچکس کجاست کاش میشد یافت کاش میشد شکستنی نبود کاش میشد زیر بار این همه بودن و نبودن خرد نشد و ما همچنان هستیم پس تو هم باش باش که دیگر یکی تنها نباشد
[ شنبه 90/2/31 ] [ 11:21 صبح ] [ آیسان ]
[ نظر ]
![]() [ پنج شنبه 90/2/1 ] [ 4:25 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
![]() کجایی عشق من دیگر به خلوت لحظههایم عاشقانه قدم نمیگذاری ...!! دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمیبینمت... سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام ! من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبورانه گذرنده ام؟ من نگاه ملتمسم را در این واژه ها پر کرده ام که شاید ...... دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است ...!! میخواهمت هنوز گاه چنان آشفته و گنگ می شوم که تردید در باورهایم ریشه می دواند . اما باز هم در آخرین لحظه تکرار می کنم که... حتی اگر چشمانت بیگانه را بنگرند , حتی اگر دستانت مرا جستجو نکنند , می خواهمت هنوز ... به گمانم در ورای این کلمات می خواستم بگویم که ... دلتنگت شده ام به همین سادگی !!!!!! [ سه شنبه 90/1/30 ] [ 11:37 صبح ] [ آیسان ]
[ نظر ]
![]() [ پنج شنبه 89/8/13 ] [ 6:54 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
![]() [ پنج شنبه 89/8/13 ] [ 6:51 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
[ طراح قالب : آیسان ] [ Weblog Themes By : aysan] |