عشق چیست
 
قالب وبلاگ

دیشب رویائی داشتم:


خواب دیدم بر روی شنها راه می روم،


با خود خداوند.


و بر روی پرده شب


تمام زندگیم را ، مانند فیلمی دیدم


همانطور که به گذشته ام نگاه می کردم،

شش

 


دو رد پا بر روی پردا ظاهر شد


یکی مال من و دیگری از آن خداوند


راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت.


آنگاه ایستادم و به عقب نگاه کردم.


در بعضی جاها فقط یک رد پا وجود داشت...


اتفاقا آن روزها مطابق با سخت ترین روزهای زندگیم بود،


روزهائی با بزرگرتین رنجها و ترسها و تردیدها و...


آنگاه از او پرسیدم:


خداوندا ! تو به من گفته بودی که در تمام روزهای زندگی با من خواهی بود


و من پذیرفتم که با تو زندگی کنم


خواهش می کنم به من بگو چرا  در آنروزها مرا تنها گذاشتی...


خداوند پاسخ داد:


فرزندم تو را دوست دارم و به تو گفتم که در تمام سفر با تو خواهم بود


من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت


نه حتی برای لحظه ای


و من چنین نکردم


هنگامی که آنروزها یک ردپا بر روی شنها دیدی


این من بودم که تو را بر دوش کشیده بودم



[ چهارشنبه 88/6/25 ] [ 12:35 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

کد قفل راست کلیک