قهوه را خورد و فنجان را شکست
چا? را نوش?د و ل?وان را شکست
عاشقش بودم، دل من را شکست
او نمک خورد و نمکدان را شکست
حال، او هست ??قِ آنچه که هست...
??قِ بودن با آدمها? پَست
من هم مست از مِ? و س?گار بدست
ز?رس?گار?م کجاست؟!
?ادم آمد، لعنت? آنرا شکست!
پُر زِ خاکستر شده ا?ن قاب عکس.. راست?
عکسمان را ?ادت هست؟؟
ا?ن ?ک? به دست من خواهد شد