منم که گام می زنم همیشه در مسیر تو
بدون تو کجا رود کسی که شد اسیر تو؟!
همیشه سرپناه تو حریم دستهای من
همیشه سایبان من، نگاه سربه زیر تو
تمام آن چه هست در اتاق، گوش می شود
به گوش تا که می رسد صدای چون حریر تو
نگاه من که از تبار آسمان و آینه است
هماره خیره مانده بر شکوه چشمگیر تو
تو نیستی و غنچه های خانه دل گرفته ا ند
کجاست در حریم خانه عطر دلپذیر تو؟
من آخر ای صدای سبز عشق، کوچ می کنم
از این سکوت یخ زده به سوی گرمسیر تو!