عشق چیست
|
به که بگویم؟
من صبورم صبور. آینهای بی نور. رنجی که نشان از دوری ساحل دارد، این غریق بی سحر، بی روشنی مهتاب وش نجوای شبی در درازنای افق تلخ اندوه در ماتم باران فراخوانده به راه، به کورسویی متحیر مانده است. من صبورم، باز صبور، قاصدی میشناختم محزون، عاشقانه خبر مرگ بهاران آورد. فال قهوه یادت هست هنوز؟ گفتم این عکس من و راز خداست. رفتی اما غزلی بر لبت بود آرام، آخرین دیدار یادت هست هنوز؟ بشقاب سفیدت گل صد رنگ نداشت من اما در نی نی چشمان سیاهت خوش شکفتم رنگ رنگ به امید روزای خوش زندگی واسه عشق عریرم آیسان [ سه شنبه 90/3/3 ] [ 4:22 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : آیسان ] [ Weblog Themes By : aysan] |