عشق چیست
|
سالهاست کودکانه دویده ام ، در فاصله ی خاکی میان آرزوها و خاطره هایم هوا سرد بوده است و هنوز هم . هر بار با دستهای کوچکم از برکه مشتی آب برداشته ام تا در انتهای مسیر ، به پای گیاهی بریزم که زنده ماندنش قاموس زیبای زنده ماندن منست همیشه اما پس از دویدنی شتابناک در حالی رسیده ام که چند قطره آب بیشتر در دستهایم باقی نمانده و گیاه من ، باز تشنه است من دوباره خود را به برکه می رسانم ، آب بر می دارم ، می دوم و باز ، نگاه تشنه اش ، مرا به دوباره رفتن و دوباره آمدن وادار میکند سال هاست ... **** خدای خوب ! از خستگی هایم شکایت نمی کنم ، از دوری برکه و گیاه و نه حتی از دستهای کوچکم فقط گاهی به این می اندیشم که چه غمگین خواهد بود اگر در انتها ، تنها گواه بی وقفه دویدن من ، رد پاهایم باشد ، در طول مسیری که تا آنروز ، قطعاً گِل شده است و در یک سو مردابی مانده باشد و سوئی دیگر ، قامت خمیده ی گیاهی **** با این حال ، تا فرصت باقی ست خواهم دوید خواهم دوید ، در فاصله ی میان آرزوها و خاطره هایم فاصله ای که آنرا سرنوشت می خواند [ چهارشنبه 90/2/21 ] [ 7:1 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : آیسان ] [ Weblog Themes By : aysan] |