عشق چیست
|
بی دلیل دوست دارم
هوا سرد بود و دختر خود را در لباس هایش مچاله کرده بود.اما پسر بدون توجه به سرمای اطراف با آتش عشقی که در درونش شعله ور شده بود به دختر می نگریست گویا در عالم دیگه ای بود عالمی که همیشه آرزویش را داشت عالمی که در آن دختر به پسر می گفت دوستت دارم و اون سرشار از عشق و خوشی می شد.هر دو روی آخرین نیمکت پارک نشسته بودند که دختر رو کرد به پسر و گفت: چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"دوست دارم تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟ من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، دوست داشتنی هستی، بخاطر لبخندت، به خاطر اون چشمات که هر موقع به من نگاه می کنی زانوانم سست می شه. دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد متاسفانه،چند روز بعد،اون دخترتصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت پسر در حالی که در کنار تخت دختر مات و حیرت زده ایستاده بود برای جسم بیهوش او دردو دل می کرد. عزیزم،گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی،میتونی؟ نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم یادته بهت گفتم به خاطر رنگ و برق چشماته که دوستت دارم ولی حالا که چشم هات رو بستی و من نمی تونم اونها رو ببینم پس دیگه نمی تونم عاشقت بمونم. عشق دلیل میخواد؟ نه!معلومه که نه!! [ دوشنبه 89/12/16 ] [ 11:50 صبح ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : آیسان ] [ Weblog Themes By : aysan] |