عشق چیست
|
سایر
روحم آغشته به آن زهر سکوتی ست که در باور من مثل عطش می ماند
تشنه روح من است ...
واژه ها در قفس تنگ زمان می میرند
شاعران باز هم از دست خدا دلگیرند
کاش می شد همه ی فاصله ها را برداشت
جای آن واژه ی دیدار گذاشت
کاش می شد همه جا را امشب
رنگ یک رنگی زد
با تو بودن نفس تند مرا می شکند
با تو بودن...
مثل آرامش دریای غزل می ماند
بی کران و آرام
کاش از دیده شب اشک غزل جاری بود
کاش از تازگی ناب اهورایی چشمان تو می نوشیدم
چشمه ی مرگ کنارم جاریست
و دل خسته ام انگار که محتاج کمی دلداریست
لحظه ها هم نفس تند مرا حس کردند
که پر از خواهش عاشق شدن است . . . [ شنبه 89/10/18 ] [ 1:30 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : آیسان ] [ Weblog Themes By : aysan] |