نخ به نخ خاطراتت را می ریسم تار یاد و پود یادگاری
هر دو در هم گره خورده اند و خاطره بافته اند در دل سردم
و تو بند بند خاطره را با من پیوند دادی شکفته تر از هر لبخند
رنگین تر آرزوهای رنگی پشت شیشه و سرد تر و بی روح تر از آسمان بی ستاره
چه آهسته غروب رفتنت از اشکهای ترنج تر می شود
و چه آهسته من تو را گم می کنم در پشت برفهای تاریک رفتن
و تو فاصله فاصله با مشت هایت برف می ریزی بر روی چشم هایم
چشمهایی که انتظار آمدنت را بوسه میزد
تو من را در من خلاصه کردی و من را در هرگز