عشق چیست
|
پـــــســر بــایــد بــاشــی تــا بــفــهمــی پــول گــرفــتــنــ ازپــدر
چــقــدرســخــتــه ... پــســر بــایــد بــاشــی تــابــفــهــمــی 2ســال تــنــهــای تــنــهــا غــربــتـــِ ســربــازی کــشــیــدنــ چــقــدرسـخـتـه... پــســربــایــد بــاشــی تــابــفــهــمــی دلــهــره ی شــغــل آیــنــده داشــتــنــ چــقــدرســخــتــه ... پــســربــایــدبــاشــی تــابــفــهــمــی از دســتــ دادنِ عــشــقــتــ بــخــاطــرپــول چــقــدر ســخــتــه ... پــســربــایــد بــاشــی تابــفــهــمــی بــوق زدن پــشــتــِ مــاشــیــنِ عــروسِ عــشــقـــتـــ چـــه حــالــی داره ... پــســربــایــد بــاشــی تــابــفــهــمــی خــوردنِ بــُغــض بــرای ایــنــکـــه مــســخــرتـــ نــکــنـــن کـــه داره گــریــه میـــکــنــه چــــــــقــــــدر ســــخـــــتـــــه ... [ دوشنبه 92/9/4 ] [ 2:21 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
دوستتت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا، دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را… این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی! باید آدمش پیدا شود! باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد! سِنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند! فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیاش… شروع میکنی به خرج کردنشان! توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی توی رقص اگر پابهپایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خندهات انداخت و اگر منظرههای قشنگ را نشانت داد برای یکی یک دوستت دارم خرج میکنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ میشود خرج میکنی! یک چقدر زیبایی یک با من میمانی؟ بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی… به مخزدن به اعتماد آدمها! سواستفاده کردن به پیری و معرکهگیری… اما بگذار به سن تو برسند! بگذار صندوقچهشان لبریز شود آنوقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند غریب است دوست داشتن و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن... وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ... و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر. تقصیر از ما نیست؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند دکتر شریعتی.منم دوستت دارم های واقعیو قلبیم رو نگه داشتم واسه ی او، مالکه زندگیه من [ دوشنبه 92/9/4 ] [ 2:18 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
اینجــا صـدای پـا زیــاد می شنــوم...!
امــا هیچکــدام تــو نیستــی ...! دلــــــم ؛ خـوش کرده خــودش را بــه ایـن فکــر ؛ که شایــد ؛ پابرهنه بیایی ... [ دوشنبه 92/9/4 ] [ 2:13 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
بهانه هایت برای رفتن چه بچه گانه بود!
چه بی قرار بودی زودتر بروی از دلی که روزی بی اجازه وارد آن شده بودی … من سوگوار نبودنت نیستم .. من شرمسار این همه تحملم .. [ دوشنبه 92/9/4 ] [ 2:11 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است
غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا در کمک به مردم جستجوکنم شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست [ جمعه 92/9/1 ] [ 8:32 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : آیسان ] [ Weblog Themes By : aysan] |