عشق چیست
|
گفتمش بیا، عاشقم هنوز [ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 8:14 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
خلوتی داشتم و عمر گرانی که گذشت
[ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 8:2 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
خسته ام از آرزو ها،آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی،بال های استعاری
لحظه های کاغذی را روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین،پله های روبه پایین
سقف های سرد و سنگین،آسمان های اجاری
با نگاهی سرشکسته،چشم هایی پینه بسته
خسته ازدرهای بسته ،خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده،گریه های اختیاری
عصرجدول های خالی،پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی،نیمکت های خماری
رونوشت روزهارا ،روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی،جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی،باد خواهدبرد باری
روی میز خالی من،صفحه ی بازحوادث
درستون تسلیت ها نامی ازما یادگاری
تاحالا انقدر با این شعر احساس نزدیکی نکرده بودم......... [ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 7:47 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
این است پایان حکایت زرد مان [ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 7:40 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
بارون اشکها تو چشام عشقو تمنا تو نگام
بخاطره موندنه تو واسه ی نرفتنه تو التماسه واژه ها تو گذره لحظه ها بخاطره داشتنه تو واسه ی خواستنه تو...
چشم براه تو
بارون اشکها تو چشام عشقو تمنا تو نگام بخاطره موندنه تو واسه ی نرفتنه تو التماسه واژه ها تو گذره لحظه ها بخاطره داشتنه تو واسه ی خواستنه تو
. . . هیچ وقت انگار دلت نخواست عشقمو باور بکنه به این دله بی کسه من یه کم محبت بکنه یه عمریه در انتظار می سوزم یه عمر بی قرار بخاطره دوریه تو واسه ی بوسیدنه تو . . . اما هیچ وقت نیومدی دل تنگیمو تو ندیدی هق هق و گریه هامو انگار هیچ وقت تو نشنیدی هیچ وقت دلت که تنگ نشد جویای حاله من نشد توی این شهر غریب با دله من غریبه شد هیچ وقت دله سنگه تو واسه ی دله تنگه من تنگ نشدو هیچ وقت دلت نخواست عشقه قشنگه من...
[ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 7:20 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : آیسان ] [ Weblog Themes By : aysan] |