سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشق چیست
 
قالب وبلاگ

همه می پرسند:

چیست در زمزمه ی مبهم آب؟

چیست در همهمه ی دلکش برگ؟

چیست در بازی آن ابر سپید،

روی این آبی ارام بلند،

که تو را می برد ایگونه به ژرفای خیال؟

چیست در خلوت خاموش کبوتر ها؟

چیست در کوشش بی حاصل موج؟

چیست در خنده  جام؟

که تو چندین ساعت

مات و مبهوت به آن می نگری؟

نه به ابر،

نه به آب،

نه به برگ،

نه به این آبی آرام بلند،

نه به این آتش خاموش که لغزیده به جام،

نه به این خلوت خاموش کبوترها؛

من به این جمله نمی اندیشم!

من مناجات درختان را هنگام سحر،

رقص عطر گل یخ را با باد،

نفس پاک شقایق را در سینه ی کوه،

صحبت چلچله ها را با صبح،

نبض پاینده ی هستی را،

در گندم زار،

گردش رنگ و طراوت را در گونه ی گل،

همه را می شنوم، می بینم!

من به این جمله نمی اندیشم!

به تو می اندیشم!

ای سراپا همه خوبی،

تک و تنها به تو می اندیشم!

همه وقت،

همه جا،

من به هر حال که باشم به تو می اندیشم!

تو بدان این را

تنها تو بدان،

تو بیا،

تو بمان با من تنها تو بمان.

جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب!

من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند!

اینک این من که به پای تو در افتادم باز.

ریسمانی کن از آن موی دراز،

تو بگیر!

تو ببند!

تو بخواه!

پاسخ چلچله ها را تو بگو.

قصه ی ابر هوا را تو بخوان!

تو بمان با من، تنها تو بمان!

در دل ساغر هستی تو بجوش!

من، همین یک نفس از شعله ی جانم باقیست،

آخرین جرعه ی این جان تهی را تو بنوش!

 

  

 

 

سنگ بر آب نزن ماه به هم میریزد

بر دلم یک شبه صد غصه و غم میریزد

تو بگو ماهی تنهایی قلبم چه کسی ؟

اب در تنگ بلورین تو کم میریزد

از غم رفتن تو دست و دلم می لرزد

ناگهان بر سر من غصه و غم میریزد

مثل یک لحضه تو رفتی و ازآن لحضه به بعد

حسرت دیدنت از چشم ترم میریزد

من پلنگم وتو ماهی که در این آب افتاد

سنگ بر آب نزن ماه به هم میریزد

 


[ دوشنبه 90/1/29 ] [ 7:8 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کد قفل راست کلیک